میخواستم تا 600 روزگی وبم صبر کنم و بعد پست بذارم، ولی وقتی دیدم علاوه بر وب هیون، وب سلین و منگاتا هم بسته شده، غمم خیلی گین شدTT زنیکه های بوووق"-" به هر حال امیدوارم خیلی یهویی و با حال خوب برگردید:*)
به افراد جدیدی تو مدرسه نزدیک شدم و از انتخابام راضیم:" ولی هنوز نتونستم به قدر کافی به یکی نزدیک شم. p عزیزم نمیشه خودت بهت الهام شه که من دوست دارم بهت نزدیک شم؟ خودم هیچ ایده ای ندارم چجوری انجامش بدمTT
از وقتی توی کتابخونه عضو شدم، خیلی کتابای بیشتری خوندم، چون وقتی میخوام بخرم مامانم نمیذاره خیلی کتاب بخرم ولی تو کتابخونه؟ دست خالی میریم (من و خواهرم) و با ده تا کتاب تو دستمون بر میگردیم^^
کتابایی که تا الان برداشتمم نسبتا خوب بودن، یکی برای خانواده مورفی، سنگ کاغذ قیچی، کتاب فروشی 24 ساعته آقای پنامبرا، یکی از ما دروغ می گوید، وفور کاترین ها و پیش از آنکه بمیرم هم که خواهرم گرفته بود ولی من وقت نکردم بخونم و احمقانه ترین کاری که کردم این بود که نگفتم تمدیدش کنن و امیدوارم دفعه بعدی که رفتم کسی نبرده باشدشTT
و فیلم هم فقط فیلمای سینمایی میبینم چون حوصله سریال ندارم. تا الان یدونه فیلم کره ای و چند تا انیمه سینمایی دیدم ولی از اونجایی که همتون یه پا اوتاکواین فکر نکنم نیاز به معرفی داشته باشه:"
و بچه ها، معلم فناوریمون اوتاکوعهTT گفت دخترم میبینه و منم گاهی وقتا باهاش میبینم. حیف مدرسه دست و بالمونو بسته وگرنه زنگای فناوری میشستیم انیمه میدیدیمTT
پینوشت: کارنامه های میانترم هم بهمون دادن و دبیر تفکرمون (معرف حضورتون هست دیگه؟) به همه رندوم نمره داده و 18 به من رسیده^^ واقعا اعصابم خورد شد و روز بعد از روزی که بهمون کارنامه ها رو دادن، نرفتم سر کلاسش:دی
پینوشت2: نه که کم بدبختی داریم، منم نشستم یه پادکست گوش میکنم که با هر اپیزودش مثل خر گریه میکنمTT ولی اسمشو بهتون نمیگمxD"-"