مدیر: اگه مقنعه هاتونو در بیارین، سه روز اخراجتون میکنیم.
ما که داریم حساب میکنیم چه روزایی در بیاریم که روزایی که درسای سخت داریم اخراج موقت باشیم و نیایم:
مدیر: اگه مقنعه هاتونو در بیارین، سه روز اخراجتون میکنیم.
ما که داریم حساب میکنیم چه روزایی در بیاریم که روزایی که درسای سخت داریم اخراج موقت باشیم و نیایم:
سلام. امیدوارم که حالتون خوب باشه3>
پارسال این روز خیلی برام خاصتر از امسال بود، ولی الان تقریبا نه برنامهای براش دارم و نه ذوقی. این قالبم خیلی یهویی و دیشب درست شد. ولی خب، الان دوسال میشه که تو بیان فعالیت دارم و امروز هم دوسالگی وبمه. تو این دوسال بارها خندیدم، گریه کردم، خوشحال شدم، ناراحت شدم، عصبانی شدم و ترسیدم. و همهی این حسها کنار بیانیا شکل گرفت، اولین و بهترین دوستای مجازی من:") کسایی که وجودشون واقعا برام عزیزن و من پیش همه ازشون تعریف میکنم. برای این دوسال فوق العاده از همتون ممنونم، چه از کسایی که الان هستن و چه از کسایی که قبلا بودن و الان دیگه رفتن، ممنونم که پیشم بودین و امیدوارم تا آخرش بمونید:)
~~~~
یه حسی بهم میگه نباید گند بزنم تو پست مثلا احساسیم ولی حاجی جدا دو سال شد؟ برین خودتون مسخره کنین بیمزه ها.
دلم میخواد بشینم کلا خاطراتمو مرور کنم ولی حس میکنم کار چیپیه. اما کی اهمیت میده؟ من باید بگم یاد دوران بی اکانتیم بخیر. یاد منگاتا و رولامون بخیر. یاد حرف زدن تو عنوان بخیر. یاد چتروم استلا بخیر. یاد اولین قالب سمم بخیر. یاد فنسایتم بخیر. یاد اولین بار آشناییم با خیلیاتون بخیر. و خیلی چیزای دیگه میتونم تا صبح نام ببرم و بگم یادش بخیر:"))
پینوشت: ولی آرشیوم اصلا به یه وب دو ساله نمیخوره. خودمم گریم میگیره میبینمشTT xD
(پیشی مستTT)
خب سلاممم. اولین پست 1402 قرار نبود انقدر مسخره باشه ولی من به شدت حوصلم سر رفته.
فیلم تو این مدت زیاد دیدم و دیگه حالم داره بهم میخوره از فیلم دیدن"-" و بخوام چیزایی که دیدمو نام ببرم: یه سریال بیال + دیدن دوباره نسل خورشید (این بار با خواهرم) + سه تا مینی سریالی که میتسوری معرفی کرده بود + چندتا فیلم سینمایی + و شخم زدن چنل میا و کوروش (این زوج>>>)
که قصد دارم اون سریاله و چندتا فیلم سینمایی رو معرفی کنم ولی هنوز فرصت نشده-
دیگه اینکه دلم برای مدرسه که نه ولی دوستای مدرسم زیادی تنگ شده و حتی اگه یه روزم ببینمشون بیحوصلگیم برطرف میشه ولی خب چون ماه رمضونه نمیتونیم همو ببینیم. قبل عید هی بهشون میگفتم بیاین بریم بیرون ولی اونا چصکلاس اومدن نتونستن بیان و حالا باید تا آخر عید صبر کنم:<
و خب بخاطر همه اینا اعصابم به شدت خرابه. همچنین بخاطر اینکه ماه رمضونه و من از تعطیلات اصلا لذت نمیبرم (و ترجیح میدم برم مدرسه)، یه عالمه کار دارم ولی همچنان چون ماه رمضونه توانایی انجام هیچکدومش رو ندارم، چرا؟ چون شبا تا سحر بیدارم، بعدش میخوابم تا ساعت یک-دو ظهر، بعدشم که بیدار میشم کسلم و حوصله انجام کارا رو ندارم چون گشنمه، بعد افطارم که تا خودمو جمع میکنم ساعت 12 میشه-_- کلا ماه رمضون امسال گند زد یه همهچی^^
خلاصه که اومدم بگم پایهی ج ح، صندلی داغ، ناشناس یا هر کوفتی که یذره سرحالم بیاره هستمTT