گاهی اخلاقای خودم انقدر میرن رو مخم که دلم میخواد خودمو عوض کنم:/ مثلا یکیش اینه که سر امتحان و چیزای مهم‌تر استرس نمی‌گیرم ولی برای چیزای الکی مثل سگ استرس می‌گیرم و رسما می‌میرم تا اون اتفاق بیفته. بعدم که از اون اتفاق می‌گذره با خودم میگم دیدی چقدر الکی استرس داشتی؟ از این به بعد دیگه بخاطر اینا استرس نگیر ولی دفعه بعد هیچ تغییری ایجاد نمیشه.

یا گاهی وقتا واقعا حس می‌کنم ارزش خودمو برای خودم دارم زیر سوال می‌برم، مثلا وقتی اولین بار بچه خفن کلاس‌مون اسممو صدا زد و فهمیدم میدونه اسمم چیه جوری خر ذوق شده بودم که انگار کی صدام زده! مسخره‌س ولی حتی الانم با فکر کردن بهش ذوق میکنم:/ یا تو همین بیان، طرف هیچ علاقه‌ای نشون نمیده برای هم صحبتی ولی من همیشه بهش کامنت میدم:)) و خب اونم خشک جواب میده و منم ناراحت میشم ولی دفعه بعد دوباره کامنت میدم. حس میکنم خیلی احمقم که اینا رو نوشتم حتی.

~~~

یکی از استرسای الکیم در حال حاضر اینه که برای شنبه استرس دارم. در صورتی که فقط یه هفته‌س ریخت نحس زیبای همکلاسیامو ندیدم. 

حالا اینا مهم نیست؛ من بخاطر آیلین واقعا میخوام تو جالش سی‌کالج شرکت کنم ولی جدا نمیتونم:) اصلا مسئله اعتماد به نفس نیست مشکل اینه که هیچ جمله‌ای نمی‌تونم بنویسم. بابا من کلاس اولم سوالای جمله بسازید رو مامانم بهم می‌گفت من می‌نوشتمTT